خبرای جدید
معصومه 27 ماهه: سلام شکوفه من و بابایی عسلم مهربونم ببخشید دیر به دیر برات مینویسم آخه مودم سوخته و من با تب لت بابایی میام سر میزنم اونم باید شما خواب باشی آخه شدیدا حساس شدی و نمیخوای ما رو مشغول کارای دیگه ببینی و دربست در اختیارت باشیم . ما هم غلام حلقه به گوش شما شدیم عین جوجه که دنبال مامانش میره تو هم دنبال من یا بابایی همه جای خونه راه میوفتی. مامان جون سوم آذر عمل کرده و خوابیده من هر روز بهش سر میزنم تا تنها نباشن روز اولی که رفتیم خونشون تا مامان جونو دیدی که خوابیده سرتو خم کردی و گفتی الهی میمیرم . مامان جون و با باباجون دوتایی قربون صدقت رفتن و گفتن خدا نکنه مهربونم یه هفتس که با کمال آرامش تو ا...